آدم‌های موفق ۳۰ فرق دارند …



۱- فرصت‌هایی را می‌بینند و پیدا می‌کنند که دیگران آنها را نمی‌بینند.

۲- از مشکلات درس می‌گیرند، در حالی که دیگران فقط مشکلات را می‌بینند.

۳- روی راه‌حل‌ها تمرکز می‌کنند.

۴- هوشیارانه و روشمندانه موفقیت‌شان را می‌سازند، در زمانی که دیگران آرزو می‌کنند موفقیت به سراغ‌شان‌ آید.

۵- مثل بقیه ترس‌هایی دارند ولی اجازه نمی‌دهند ترس آنها را کنترل و محدود کند.

۶- سوالات درست را به شیوه صحیح از خود می‌پرسند. سوال‌هایی که آنها را در مسیر مثبت ذهنی و روحی قرار می‌دهد.

۷- به ندرت از چیزی شکایت می‌کنند و انرژی‌شان را به خاطر آن از دست نمی‌دهند. همه چیزی که شکایت کردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسیر منفی‌بافی و بی‌ثمر بودن است.

۸- سرزنش نمی‌کنند (واقعا فایده‌اش چیست؟- آنها مسوولیت کارهایشان و نتایج کارهایشان را تماما به عهده می‌گیرند.

۹- وقتی ناچارند از ظرفیتی بیش از حد ظرفیت‌شان استفاده کنند همیشه راهی را برای بالا بردن ظرفیت‌شان پیدا می‌کنند و بیشتر از ظرفیت‌شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو کارآمدتری استفاده می‌کنند.

۱۰- همیشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامی که اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه‌ریزی کرده و فکر می‌کنند تا وقتی که کارشان را انجام می‌دهند استرس کمتری داشته باشند.

۱۱- خودشان را با افرادی که با آنها هم فکر هستند، متحد می‌کنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را می‌دانند.- بلندپرواز هستند و دوست دارند حیرت‌انگیز باشند.

۱۲-آنها هوشیارانه انتخاب می‌کنند تا بهترین نوع زندگی را داشته باشند و نمی‌گذارند زندگی‌شان اتوماتیک‌وار سپری شود.

۱۳- به‌وضوح و دقیقا می‌دانند که چه چیزی در زندگی می‌خواهند و چه نمی‌خواهند. آنها بهترین واقعیت را دقیقا برای خودشان مجسم و طراحی می‌کنند به جای اینکه صرفا تماشاگر زندگی باشند.

۱۴- بیشتر از آنکه تقلید کنند، نوآوری می‌کنند.

۱۵- در انجام کارهایشان امروز و فردا نمی‌کنند و زندگی‌شان را در انتظار رسیدن بهترین زمان برای انجام کاری از دست نمی‌دهند.

۱۶- آنها دانش‌آموزان مدرسه زندگی هستند و همواره برای یادگیری روی خودشان کار می‌کنند.
آنها از راه‌های مختلفی مثل تحصیلات آموزشگاهی، دیدن و شنیدن، پرسیدن، خواندن و تجربه کردن یاد می‌گیرند.

۱۷- همیشه نیمه پر لیوان را می‌بینند و توانایی پیدا کردن راه درست را دارند.

۱۸- دقیقا می‌دانند که چه کاری باید انجام دهند و زندگی‌شان را با از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر پریدن از دست نمی‌دهند.

۱۹- ریسک‌های حساب‌شده‌ای انجام می‌دهند؛ ریسک‌های مالی، احساسی و شغلی.

۲۰- با مشکلات و چالش‌هایی که برایشان پیش می‌آید سریع و تاثیرگذار روبه‌رو می‌شوند و هیچ وقت در مقابل مشکلات سرشان را زیر برف نمی‌کنند. با چالش‌ها روبه‌رو می‌شوند و از آنها برای پیشرفت خودشان بهره می‌برند.

۲۱- منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمی‌مانند تا آینده‌شان را رقم بزند. آنها بر این باورند که با تعهد و تلاش و فعالیت، بهترین زندگی را برای خودشان می‌سازند.

۲۲- وقتی بیشتر مردم کاری نمی‌کنند؛ آنها مشغول فعالیت هستند. آنها قبل از اینکه مجبور به کاری بشوند، عمل می‌کنند.

۲۳- بیشتر از افراد معمولی روی احساسات‌شان کنترل دارند. آنها همان احساساتی را دارند که ما داریم ولی هیچ‌گاه برده احساسات‌شان نمی‌شوند.

۲۴- ارتباط‌گرهای خوبی هستند و روی رابطه‌ها کار می‌کنند.

۲۵- برای زندگی‌شان برنامه دارند و سعی می‌کنند برنامه‌شان را عملی کنند. زندگی آنها از کارهای برنامه‌ریزی نشده و نتایج اتفاقی عاری است.

۲۶- در زمانی که بیشتر مردم به هر قیمتی می‌خواهند از رنج کشیدن و بودن در شرایط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرایط سخت را می‌فهمند.

۲۷- ارزش‌های زندگی‌شان معلوم است و زندگی‌شان را روی همان ارزش‌ها بنا می‌کنند.

۲۸- تعادل دارند. وقتی از لحاظ مالی موفق هستند، می‌دانند که پول و موفقیت مترادف هم نیستند. آنها می‌دانند افرادی که فقط از نظر مالی در سطح مطلوبی قرار دارند، موفق نیستند. این در حالی است که خیلی‌ها خیال می‌کنند پول همان موفقیت است. ولی آنها دریافته‌اند که پول هم مثل بقیه چیزها یک وسیله است برای دستیابی به موفقیت.

۲۹- اهمیت کنترل داشتن روی خود را درک کرده‌اند. آنها قوی هستند و از اینکه راهی را می‌روند که کمتر کسی می‌تواند برود، شاد می‌شوند.
۳۰- از خودشان مطمئن هستند.

گزارشی جالب از 3 حیوانی که زمان مرگ شان را می دانند!

هوشیاری در مورد مرگ پدید‌ه‌ای روانشناسی است که تا مدتها تصور می‌شد تنها در انسان‌ها وجود دارد به این مفهوم که جانداران دیگر غیر از انسان متوجه لحظات پایانی عمر خود و هم‌نوعان خود نمی‌شوند و طبیعتا عکس‌‌العمل خاصی در این لحظات ار خود بروز نمی‌دهند.
اما تحقیقاتی وجود دارد که نشان می‌دهد مرگ آگاهی (death awareness) در جانوران دیگر نیز وجود دارد و با مطالعه دقیق رفتار آنها می‌توان نتیجه گرفت که لحظات پایان عمر حیوانات برای خودشان و اطرافیانشان قابل درک است.

1- شامپانزه


شامپانزه‌های شبیه‌ترین ِ موجودات به انسان به لحاظ تکاملی هستند و خصوصیات فیزیکی و روانشناختی مشابه زیادی با انسان‌ها دارند. پیرامون پدیده مرگ آگاهی نیز اخیرا مجله تخصصی "روند حیات" مقاله‌ای چاپ کرده که در آن به تحقیق گروهی از پژوهشگران بریتانیایی دانشگاه استیرلینگ اشاره شده است. این پژوهشگران رفتار شامپانزه‌ها را هنگام مرگ یکی از اعضای گروه به دقت زیر نظر گرفتند و متوجه شدند گروه شامپانزه‌ها در برابر عضوی از گروه که در آستانه مرگ است رفتار دیگری دارند. جیمز آندسون نویسنده مقاله می‌گوید: "نتیجه بررسی‌های ما در رفتار شامپانزه‌ها، نشان می‌دهد که هوشیاری در مورد مرگ در این حیوانات بسیار عمیق‌تر از آن است که تا کنون تصور می‌شد".
بخشی از این تحقیق در اسکاتلند صورت گرفته است. زیست‌شناسانی که مدتها محل زندگی شامپانزه‌ها در باغ‌وحش اسکاتلند را زیر نظر گرفتند برای مثال به مرگ شامپانزه ماده پنجا‌ه ساله‌ای در سال 2008 اشاره می‌کنند. در روزهای نزدیک به مرگ این شامپانزه، پژوهشگران دریافتند که سایر اعضای گروه رفتار بسیار آرامی دارند و به شامپانزه ضعیف و رنجور توجه بیشتری می‌کنند.
در آخرین ساعات زندگی او نیز همه اعضای گروه روی سکوی نزدیک او جمع شده و آرام پوست او را نوازش می‌کردند. پس از مرگ این شامپانزه ماده همه از او دور شدند و تنها دختر او تمام شب را کنار مادرش باقی ماند. نکته جالب دیگری اینکه حتی پس از چند روز و عادی شدن رفتار شامپانزه‌ها، آنها تا چند روز روی سکویی که شامپانزه پیر آخرین ساعات زندگی‌اش را روی آن گذراند جست‌وخیز نمی‌کردند.
تحقیق دیگری توسط محققین دانشگاه آکسفورد در کشور گینه بیسائو انجام شد که در این تحقیق آنها شاهد مرگ دو فزرند کم سن شامپانزه ماده بودند. شامپانزه مادر در روزهای آخر بسیار بی‌تاب و کمک حال فرزندان بود و پس از مرگ آنها نیز جسدشان را تا مدت‌ها با خود حمل و به مکان‌های مختلف جابجا می‌کرد و در نهایت با حالتی حاکی از افسردگی جسدها را رها می‌کند تا شامپانزه‌های دیگر جسد نیمه باقی‌مانده را ببرند. به گفته دورا بیرو مسئول این تیم تحقیقاتی "این پژوهش نشان می‌دهد که توانایی درک مرگ و ارتباط عاطفی عمیقی میان بچه شامپانزه‌ها و مادرشان وجود دارد که حتی تا بعد از مرگ آنها نیز ادامه خواهد داشت".
در آخرین ساعات زندگی شامپانزه ماده همه اعضای گروه روی سکوی نزدیک او جمع شده و آرام پوست او را نوازش می‌کردند.

2- فیل


تحقیقات زیادی از جمله یک کار مطالعاتی توسط دانشمندان دانشگاه آکسفورد در کشور کنیا در آفریقا که سال‌ها به طول انجامیده اثبات می‌کند که فیل‌ها نسبت به مرگ آگاهند و در لحظات مرگ با یکدیگر مهربان‌تر می‌شوند. این تحقیق که نتایج آن توسط دانشکده جانورشناسی دانشگاه آکسفورد منتشر شده نشان می‌دهد که نه تنها خویشاوندان درجه اول بلکه بقیه فیل‌ها نیز نسبت به فیلی که لحظات آخر زندگی را می‌گذراند توجه ویژه دارند و با حالتی حاکی از ترحم تلاش می‌کنند نیازهای او را رفع کنند. در این مطالعه که فیلی در حال مرگ بود، پنج خانواده از فیل‌های دیگر به حالت پرستاری به فیل در حال مرگ سر می‌زدند و به او برای زنده ماندن کمک می‌کردند.
بررسی رفتار این فیل‌ها علاوه بر ضبط صوتی و تصویری با استفاده از ردیاب‌های رادیویی که بر روی بدن فیل‌ها نصب شده بود انجام شده است.
مسئول تیم تحقیقاتی در کنیا می‌گوید "این واکنش‌ها نشان می‌دهد که چگونه انسان‌ها و فیل‌ها احساسات مشترکی دارند، مانند هشیاری نسبت به مرگ و مراقبت و محبت نسبت به موجود در حال مرگ". محققان معتقدند که مشابه این رفتار فیل‌ها در دلفین‌ها نیز مشاهده شده است.

3- قو


قوها پرندگان زیبا و از مخلوقات خارق‌العاده خداوند هستند که به سبب تک همسری در طول عمر (monogamy) به سمبل عشق و وفاداری در بسیاری از فرهنگ‌ها تبدیل شده‌اند. اگر چه پدیده تک‌همسری در بین پندگان تا نود درصد (در برابر هفت درصد در پستانداران) وجود دارد، اما نکته متمایز کننده این دسته از غازیان نظریاتی است که در مورد مرگ‌آگاهی آنها خصوصا گونه قوهای گنگ (Mute Swan) وجود دارد. گفتنی است که در دسته بندی‌های پرنده شناسی قو (swan) با غاز (goose) متفاوت است در حالیکه بسیاری از افراد آنها را به اشتباه یکی می‌دانند.
با اینکه در سال 2001 پترسون و همکارانش در کتاب راهنمای پرندگان انگلستان و اروپا ذکر می‌کنند که قوهای گنگ در طول زندگی کاملا بی‌صدا نیستند ولی مثل غازهای وحشی صداهای گوشخراش و بلند از خود تولید نمی‌کنند، اما نام قوهای گنگ همچنان بر این جانداران مانده است.
در افسانه‌های قدیمی آمده که قوی گنگ در طول عمر هیچ صدایی تولید نمی‌کند و تنها در نزدیکی لحظات مرگ، به گوشه‌ای دنج پناه برده و آوازی زیبا به عنوان اختتامیه عمر عاشقانه خود می‌خواند که با اتمام آواز جانش را از دست می‌دهد. در اسطوره‌های قدیمی ذکر شده که قو در لحظات مرگ به محل اولین جفتگیری خود مراجعت کرده و آواز سر می‌دهد. اصطلاح "آواز قو" به معنی آخرین کار باشکوه یک فرد یا یک مجموعه برگرفته از همین افسانه‌ها است.
هنوز کسی به درستی نمی‌داند که آیا قوها واقعا آخرین لحظه‌های زندگی خود را تشخیص می‌دهند یا خیر اما افسانه‌ها و تعاریف نمادین در مورد این جانداران زیبا همچنان در فرهنگ‌های مختلف پابرجاست.
هنوز کسی از جانورشناسان به درستی نمی‌داند که آیا قوها واقعا آخرین لحظه‌های زندگی خود را تشخیص می‌دهند یا خیر و این مطلب بحث‌انگیز موضوع تحقیقی جامع مانند آنچه در مورد شامپانزه‌ها، فیل‌ها و دلفین‌ها انجام شده، نبوده است، اما افسانه‌ها و تعاریف نمادین در مورد این جانداران زیبا همچنان در فرهنگ‌های مختلف پابرجاست.


منبع: parsine.com

سرزمین های غیر معمول دنیا


تپه های شکلاتی، فیلیپین:


بیش از هزار و 770 تپه نسبتا بلند این سرزمین را به یکی از قشنگترین مکان های زمین تبدیل کرده است. البته این کوه ها واقعا از شکلات تشکیل نشده اند. علت تشکیل این تپه ها و اینکه چرا در این منطقه ایجاد شده اند سال هاست ذهن محققان را به خود مشغول کرده است و باعث شده تا تئوری های مختلفی برای آن در نظر بگیرند.
این تپه ها در فضایی به وسعت 50 کیلومتر مربع قرار دارند و به عنوان سومین نشان جغرافیایی فیلیپین شناخته می شوند.



*******************************



تخته سنگ های موراکی، نیوزیلند:



بیشتر توریست ها در ساحل کوئکوه در نیوزیلند متوجه این سنگ های بزرگ میشوند. سنگهایی که به طور عجیبی در کنار ساحل قرار دارند. طبق تحقیقات به عمل آمده این سنگ ها از جنس کوارتز و آهن هستند. دلیل اینکه این سنگ ها در نوع خود عجیب هستند شاید قدمت آن ها باشد. این سنگ ها در حدود 65 میلیون سال پیش،یعنی در دوره انقراض دایناسورها و دیگر موجود بستر دریا را تشکیل می دادند.


*******************************



دروازه جهنم، ترکمنستان:


دروازه جهنم یکی از منابع گاز ترکمنستان، از سال 1971 در حال سوختن است. در این سال عده ای از زمین شناسان به دنبال یافتن گاز در این منطقه بودند که این مکان را پیدا کردند. آن ها تصمیم گرفتند تا برای جلوگیری از آسیب رسیدن به محیط زیست اطراف بخشی از این گاز را آتش بزنند. البته این کار باعث شد تا این چشمه همچنان به سوختن ادامه دهد. هیچ کس اطلاع دقیقی از این که چه مقدار گاز در این منطقه به هدر رفته است ندارد.


*******************************




ریو تینتو، اسپانیا:


ریو تینتو نام رودخانه ای در اسپانیا است که از کوهستان های سیرا مورنا سرچشمه می گیرد و به خلیج کادیز می ریزد. این رودخانه یکی از بزرگترین محل هایی است که رسوبات سولفید آهن در آن موجود است. این رودخانه که رنگی طبیعی ندارد بر اثر پنج هزار سال عملیات های معدنی به این حالت تبدیل شده است. محققان چرخه زیستی این رودخانه را آلوده ترین چرخه بر روی زمین می دانند.

این رودخانه همچنین نقش عظیمی در تاریخ دارد زیرا که عصر برنز و مس از این نقطه شروع شده است.


*******************************

آتشفشان دالول، اتیوپی:

این نقطه از زمین در رتبه سوم بین گرم ترین نقاط قرار دارد. در روزهای عادی اتیوپی دمایی برابر 34 درجه دارد اما این دما در نقطه مربوط به آتشفشان تا 90 درجه نیز افزایش می یابد.

این منطقه در حدود 48 متر زیر سطح اب های آزاد است و به همین علت آتشفشان دالول پایین ترین آتشفشان جهان شناخته می شود.

این منطقه عجیب پوشیده از رنگ های قرمز، سبز و زرد است و همچنین در اطراف آتشفشان چشمه های آب گرم و حوضچه های نمک بسیاری دیده می شود. این تفاوت رنگ ها به علت وجود پتاسیم و دیگر مواد معدنی در این مکان است.

*******************************


جزیره سوکوترا، یمن:

این منطقه را به عنوان یکی از عجیب ترین نقاط زمین می شناسند. منطقه جزایر سوکوترا از چهار جزیره که دوتای آن ها سنگی هستند تشکیل شده است.

بر طبق گفته یونسکو 37 درصد از 825 گونه گیاهی، 90 درصد از خزندگان و 95 درصد از گونه های حلزون این منطقه در هیچ جای دنیا وجود ندارد. گونه های عجیب گیاهی در این منطقه بسیار زیاد هستند. از بین این گونه ها می توان به درختان خون اژدها، رزهای صحرایی و غیره اشاره کرد.

دختر ایرانی که همه را متعجب کرد

فاطمه صالحی، دختری که هم سنتور می‌نوازد، هم طراحی و گریم انجام می‌دهد و هم دانشجوی موسیقی است؛ قصد دارد دکترا خود را هم بگیرد. می‌توان از فاطمه صالحی که به طور مادرزادی دو دست و یک پا ندارد، به معنای واقعی کلمه یک «بمب روحیه» نام برد. زمستان داشت تمام می‌شد.
به گزارش تکناز به نقل از خبرآنلاین ، ساعت ۵ /۶ صبح روز ۲۳ اسفند ۱۳۶۵ بود. همه در هول و ولای به دنیا آمدن بچه‌ها بودند. اول معصومه به دنیا آمد؛ بچه‌ای سالم و طبیعی. اما هنوز همه چیز تمام نشده بود، یک ربع بعد قل بعدی فاطمه به دنیا آمد؛ نوزادی که دست‌هایش رشد نکرده بودند و فقط یک پا داشت. از همه بیشتر پرستار اتاق عمل ناراحت شد چون باید این خبر را به پدر این دوقلوها و بقیه اعضای خانواده که پشت در اتاق عمل منتظر بودند می‌داد.
مادرم زمانی که ما را باردار بود زمین خورد. همین باعث شد که من گوشه شکم مادر بچسبم و نتوانم حرکت کنم و رشد خوبی نداشته باشم. حتی وقتی مادرم دکتر می‌رفت آنها فکر می‌کردند که فقط یک بچه در رحمش وجود دارد؛ غافل از آنکه ما دو قلو بودیم. اولین روز مدرسه را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. با آنکه با مادرمان رفته بودیم ولی من از نظر روحی خیلی اذیت شدم.
چون مدرسه یک اجتماع کوچک بود و بقیه بچه‌ها خودشان را با من مقایسه می‌کردند و این مرا اذیت می‌کرد. وقتی هم که مادرم مرا در مدرسه تنها گذاشت، کمبودها را بیشتر احساس کردم ولی به هر حال توانستم دوستان خوبی پیدا کنم. اما تا دوران راهنمایی هم از نگاه‌های سؤال‌برانگیز مردم ناراحت می‌شدم. او قبل از رفتن به مدرسه قلم را با پایش می‌گرفت و نقاشی می‌کشید و این روند تا سال دوم دبستان هم ادامه داشت تا اینکه معلم کلاس سومشان با او صحبت کرد و فاطمه قبول کرد که اگر بخواهد وارد دانشگاه شود باید مثل بقیه باشد بنابراین نوشتن با دست‌هایش را شروع کرد؛ اولش خیلی سخت بود ولی یواش یواش عادت کردم.
هنوز هم خیلی از کارها را با پایم انجام می‌دهم؛ مثلا وقتی در خانه هستیم با پا غذا می‌خورم. تا وقتی که فاطمه مدرسه می‌رفت برای آنکه از درسش عقب نماند به کلاس‌های آزاد نمی‌رفت ولی وقتی دیپلمش را گرفت سنتور را پیش استادش، غلامرضا مشایخی شروع کرد؛ «از سازها به پیانو و گیتار علاقه‌مند بودم ولی شرایط فیزیکی‌ام این اجازه را نمی‌داد. وقتی مشورت کردم متوجه شدم که می‌توانم در ‌ساز سنتور موفق باشم.
اطلاعاتم درباره این ‌ساز در حد این بود که می‌دانستم به شکل ذوزنقه است ولی اگر حمایت‌ها و تشویق‌های استادم نبود شاید هیچ وقت به این ‌ساز علاقه‌مند نمی‌شدم. فاطمه برای اینکه بتواند نواختن سنتور را شروع کند به پروتزهایی برای دستانش نیاز داشت تا با آنها مضراب را در دست بگیرد. متخصصان هلال احمر این کار را انجام دادند و فقط ماند یادگیری نت‌ها که فاطمه همیشه از آن می‌ترسید ولی بالاخره توانست با تمرین زیاد نت‌خوانی را هم یاد بگیرد.
او طراحی سیاه قلم را هم از برادر بزرگترش مهدی یاد گرفت؛ «در طراحی کشیدن پرتره انسان برایم خیلی سخت بود چون نمی‌توانستم دور صورت را خوب دربیاورم اما تمرین کردم و موفق شدم». بعد از آن هم به طراحی روی سفال علاقه‌مند شد. بعد از اینها نوبت به گریم و آرایشگری رسید که فاطمه از کودکی به آن علاقه داشت؛ «وقتی ثبت نام کردم استادم گفت تو می‌توانی این کار را انجام دهی؟چون خیلی ظریف‌کاری دارد.
من هم جواب مثبت دادم. در کلاس صدای استاد را ضبط می‌کردم و خیلی دقیق به کارهایش نگاه می‌کردم تا بهتر یاد بگیرم. آموزش گریم به همین منوال تمام شد تا اینکه نوبت به روز امتحان رسید؛ روزی که اگر می‌توانست قبول شود دیپلم چهره‌پردازی می‌گرفت.
فاطمه آن روز را به یاد می‌آورد و می‌گوید: «مسؤول برگزاری امتحان از مربی‌ام پرسید من چه مدلی به او بدهم که بتواند انجام دهد؟ این حرفش ترحم‌آمیز بود و خیلی ناراحت شدم و مربی‌ام هم به او گفت سخت‌ترین مدلی را که فکر می‌کنید به این هنرجو بدهید.
او هم مدل خاتون را به من داد که خیلی سخت بود. بعد هم گفت یک ربع هم به‌ات وقت اضافه می‌دهم ولی من با خودم گفتم باید جوری کارم را پیش ببرم که به آن یک ربع وقت اضافه هم احتیاج پیدا نکنم». فاطمه آن‌قدر کارش را خوب انجام داد که تنها کسی در آن دوره بود که توانست با نمره ممتاز دیپلم گریم بگیرد. اما انگار اشتیاق این دختر به تجربه و یادگیری مهارت‌های تازه تمامی‌نداشت چون او مدرک گرافیک کامپیوتری‌اش را هم گرفت؛ «من همه این مدارک را گرفتم تا شاید بتوانم برای خودم کاری دست و پا کنم ولی متاسفانه هیچ کس حاضر نمی‌شود به یک معلول کار بدهد. آنها به معلولیت آدم نگاه می‌کنند نه به اینکه چه توانمندی‌هایی دارد. برای کار به جاهای زیادی مراجعه کرده‌ام که تا الان به در بسته خورده‌ام».
کنسرت در عشق‌آباد فاطمه وقتی نواختن آهنگ «ای الهه ناز» را یاد گرفت به سنتور بیشتر علاقه‌مند شد. اولین کنسرتی هم که داشت در فرهنگسرای بهمن با همین آهنگ بود. «تولد حضرت فاطمه(س) بود. مادرم هم بین جمعیت نشسته بود و وقتی نگاهش کردم دلم قرص شد.



ای الهه ناز و‌ای ایران را نواختم و وقتی تمام شد نفس عمیقی کشیدم و عکس‌العمل مردم و تشویق آنها برایم خیلی غیر منتظره بود». مادر فاطمه آن شب را به یاد می‌آورد و می‌گوید:«صندلی فاطمه نامناسب بود و او مدام از روی آن سر می‌خورد ولی بالاخره توانست کنترل خودش را حفظ کند و اجرای خوبی داشته باشد». سنتور تا دکترا فاطمه سال ۱۳۸۷ به‌عنوان دانشجوی موسیقی کنسرواتور ایران پذیرفته شد؛ «تصمیم گرفتم بروم موسیقی بخوانم».
او ادامه می‌دهد:«روز اول دانشگاه برایم درست مثل روز اول مدرسه بود؛ با این تفاوت که آن موقع خواهرم همراهم بود ولی این دفعه تنهای تنها بودم. اما رفتار دانشجویان و استادان برخلاف آن زمان خیلی عادی بود. ترم یک که بودم همه فکر می‌کردند من از موسیقی سر درنمی‌آورم و به من یک هفته مهلت دادند تا نت‌ها را حفظ کنم اما من این کار را قبلا یاد گرفته بودم».

با تمام این تفاسیر فاطمه مثل خیلی از معلولان دیگر مشکلات زیادی در رفت و آمد دارد. خودش در این باره می‌گوید:«فاصله خانه ما تا دانشگاه خیلی زیاد است. روزهای اول آژانس می‌گرفتم و با مادرم می‌آمدم ولی الان خودم به تنهایی با آژانس می‌آیم که خیلی هزینه‌بر است.

همین طور برای سوار شدن و پیاده شدن مخصوصا اگر وسیله و یا ‌ساز دستم باشد از دوستان و همکلاسی‌هایم کمک می‌گیرم». او از ترم سوم ‌ساز سنتور را به عنوان‌ ساز تخصصی خودش انتخاب کرده و امیدوار است بتواند این رشته را تا مقطع دکترا و آهنگسازی ادامه دهد. فاطمه موفقیت‌هایش را مدیون خانواده‌اش می‌داند؛ خانواده‌ای که او را محدود نکردند و مانند خواهر دوقلویش هر امکاناتی را که در توانشان بود در اختیار او هم گذاشتند.

فاطمه می‌گوید:«سخت‌ترین لحظات برای من این است که مردم با نگاه ترحم‌آمیز به من خیره شوند. البته حس ششم خیلی خوبی هم دارم و تا متوجه شوم که کسی می‌خواهد از روی دلسوزی به من کمک کند کاری می‌کنم که با دیدن توانایی‌هایم از انجام این کار منصرف شود. من با معلولیت خودم کنار آمده‌ام و دلم می‌خواهد مردم هم این را بدانند و اجازه بدهند راحت زندگی کنم».

عبوراز حال بد به حال خوب با ۷ راهکار اسرارآمیز !

حال بد خود را خوب کنید


به عنوان مثال آیا می‌دانید که خندیدن پس از خوردن هر وعده غذایی چه تاثیری روی بدن دارد؟ یا اینکه آیا می‌دانید سفید شدن زود هنگام موها نشانه چه فرآیندی در بدنتان است.

بدن انسان در تمام طول عمر به شیوه‌ای هوشمندانه و منحصر به فرد علائم و نشانه‌های زیرکانه و هشدار دهنده را بروز می‌دهد اما اکثر افراد به دلیل ناآگاهی از این روابط و علائم، پیغام‌های حیاتی بدن را نادیده می‌گیرند که حاصل آن به خطر افتادن سلامتی است.

روزنامه «دیلی میرور»، در گزارشی به چند راهکار جالب و شگفت‌انگیز به عنوان اسرار زندگی اشاره کرد که بی‌تردید در زندگی روزمره، قابل استفاده و مفید خواهند بود:

۱- دردناک شدن مچ پا می‌تواند نشان دهنده مشکلات کلسترولی باشد.

به گفته متخصصان دردناک شدن مچ پا می‌تواند نشانه ابتدایی از افزایش ارثی سطح کلسترول بد خون باشد. در واقع تشکیل کلسترول در اطراف زردپی آشیل، موجب بروز این درد می‌شود.

- راه حل چیست؟

اگر احساس کردید که مچ‌ پایتان مدت سه روز یا بیشتر به طور مداوم درد می‌کند، حتما برای چکاپ کلسترول به پزشک مراجعه کنید، بویژه اگر سابقه خانوادگی ابتلا به بیماری قلبی را دارید.

۲- قوی بودن ریه‌ها نشان دهنده کاهش خطر ابتلا به آلزایمر است.

مطالعات نشان می‌دهد که فعالیت ضعیف و نامطلوب ریه‌ها موجب می‌شود که اکسیژن کمتری به مغز برسد و در نتیجه خطر ابتلا به زوال عقل و آلزایمر افزایش پیدا می‌کند.

برای جبران این مشکل سعی کنید تنفس عمیق انجام دهید به این ترتیب که پنج ثانیه عمل دم و پنج ثانیه عمل بازدم هوا را انجام دهید. این کار موجب تقویت ریه‌ها می‌شود چون اکسیژن را به مقدار کافی و مناسب به مغزتان می‌رساند. اگر این کار را شش نوبت در روز تکرار کنید، ریه‌های شما ۲۰ درصد قوی‌تر می‌شوند.

۳- سفید شدن موها قبل از رسیدن به سن ۳۰ سالگی نشانه مهمی از ابتلا به مشکلات تیروئیدی است. متخصصان تیروئید تاکید دارند که عدم تعادل در فعالیت غده تیروئید موجب اختلال در تولید رنگدانه‌ها در پیاز مو می‌شود.

- راه حل چیست؟

اگر موهایتان در سن پایین، سفید شده و هم چنین علائم دیگری چون کاهش وزن، افسردگی و یا مشکلات عادت ماهانه دارید، حتما برای چکاپ کامل و درمان به موقع به یک متخصص غدد مراجعه کنید.

۴- بیماری لثه خطر و احتمال زایمان زودرس را افزایش می‌دهد.

باکتری‌های موجود در لثه‌های بیمار و عفونی، موجب بروز واکنشی می‌شود که حاصل آن باز شدن بی‌موقع و زودهنگام دهانه رحم در دوران بارداری است.

- راه حل چیست؟

هر روز نخ دندان بکشید. هم چنین زنان باردار برای اطمینان از سلامت دندان‌های و لثه خود باید مرتب به دندان پزشک مراجعه کنند. مطالعات نشان می‌دهد که مشکل و بیماری لثه احتمال زایمان پیش از موعد را ۷۰ درصد افزایش می‌دهد.

۵- گرم نگه داشتن پاها احتمال سرماخوردگی را کاهش می‌دهد.

وقتی پاها سرد می‌شوند، عروق خونی در بینی بسته و منقبض می‌شوند که در نتیجه گلبول‌های سفید خون در این منطقه از مبارزه با عفونت‌ها دست می‌کشند و محل ورود میکروب‌ها به بدن باز می‌شود.

بنابراین توصیه می‌شود جوراب بپوشید و مطمئن شوید که با گرم نگه داشتن پاها، سیستم دفاعی بدنتان به طور کامل کار می‌کند.

۶ – خندیدن پس از صرف هر وعده غذایی، میزان قند خون شما را پایین می‌آورد.

متخصصان معتقدند عضلاتی که ما از آنها برای خندیدن استفاده می‌کنیم برای دریافت انرژی، قندخون را مصرف می‌کنند و این فرآیند خطر ابتلا به دیابت، چاقی و حتی برخی از سرطان‌ها را کاهش می‌دهد.

بنابراین بعد از شام در آرامش کامل روی مبل بنشینید و مدتی به تماشای فیلم کمدی مورد علاقه‌تان بپردازید.

۷ – راه رفتن و حرف زدن همزمان، موجب کمردرد می‌شود.

وقتی در حین راه رفتن، صحبت هم می‌کنیم این کار مانع از همزمانی تنفس ما با گام‌هایمان در هنگام برخورد پاها به زمین می‌شود. این عدم هماهنگی، موجب می‌شود که بخشی از ضربه‌های ناشی از برخورد گام‌ها به زمین به کمر وارد شود و موجب بروز کمردرد می‌شود.

توصیه می‌شود دفعه بعد اگر به هنگام خرید کردن موبایلتان زنگ زد، یک گوشه بنشینید و با تلفن صحبت کنید.