رد پاهایم را پاک می کنم
به کسی نگویید
من روزی در این دنیا بودم.
خدایا
می شود استعـــــفا دهم؟!
کم آورده ام ...!
******************
گـاه گاهـی دل من می گیرد
بـیـشـتر وقـت غروب
آن زمان که خدا نـیـز پر از تـنـهایـیـست
من وضـو خواهم سـاخـت
از خـدا خواهم خواست که تو تـنها نشوی
و دلـت پر ز خوشی های دمادم باشد
*********************
نردبان قلب من شکسته است میشود برای من دعا کنی؟
یا اگر خدا اجازه میدهد جای من کمی خدا خدا کنی؟
چون دلم شبیه یک نماز بین راه,خسته و شکسته گشته است
میشود برای بیقراری دلم یک سفارشی به آن کریم با وفا کنی؟
**********************
امشب دوباره غرق در تمنای دیدنت
سرمه ی انتظار به چشمانم میکشم
امشب دوباره تو را گم کرده ام
میان آشفته بازار افکار مبهمم
توی کوچه های بی عبور پاییزی
دستان گرمت را .. نگاه مهربانت را .. شانه های بی انتهایت را
منتظر نشسته ام
**********************
نردبان این جهان ما و منی است
عاقبت این نردبان افتادنی است
لاجرم هر کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست..
*********************
هوایت که به سرم می زند
دیگر در هیچ هوایی،
نمی توانم نفس بکشم!
عجب نفس گیر است
هوایِ بی توئی!
**********************
امشب دوباره غرق در تمنای دیدنت
سرمه ی انتظار به چشمانم میکشم
امشب دوباره تو را گم کرده ام
میان آشفته بازار افکار مبهمم
توی کوچه های بی عبور پاییزی
دستان گرمت را .. نگاه مهربانت را .. شانه های بی انتهایت را
منتظر نشسته ام
*****************
وقتی لاک پشت ها عاشق می شن تحمل درد براشون خیلی راحت تره،چون حداقل عشقشون آروم آروم ترکشون میکنه.
اخلاق بد مسری است .این گونه افراد همیشه و نسبت به همه چیز بدبین اند و اغلب اوقات عصبانی اند.مطمئن باشید در اثر معاشرت با آنها عصبانیت آنها به شما هم سرایت خواهد کرد.
۲- آنهایی که مدام پشت سر دیگران حرف می زنند
گروه
دیگری از مردمی که نباید با آنها معاشرت کنید آنهایی اند که همواره در حال
غیبت کردن از دیگران اند. "چیزی که من در مورد این افراد فهمیدم اینست که
آنهایی که در مورد دیگران با من صحبت می کنند اغلب در مورد من هم با دیگران
حرف می زنند." زمانیکه در مورد دیگران دارید صحبت می کنید در واقع دارید
شخصیت خودتان را به نمایش می گذارید.
۳- کسانی که شکست ها و سرخوردگی های گذشته شما را به شما یادآوری می کنند
دسته
دیگری از افراد ناسالم افرادی هستند که تلاش می کنند گذشته شما را به یاد
شما بیاورند. زمانیکه این افراد شکست های شما را به یادتان می آورند ، در
واقع دارند تلاش می کنند که برتری خود را به شما نشان بدهند.
این شما
هستید که نباید به زمزمه های این افراد گوش دهید و به گذشته فکر کنید. از
گذشته تان قدر دانی کنید ، فردا هنوز نیامده است ! خدا در حال برنامه ریزی
برای گذشته شما نیست ، او در حال خلق آینده شماست . او برای فردای شما هدفی
در نظر گرفته است. با افرادی معاشرت کنید که هدف خدا را به شما یادآوری
کنند.
۴- آنهایی که می خواهند شما را کنترل کنند.
این
گونه افراد سعی می کنند به صورت زیرکانه و غیر عادلانه برتری خود را به
شما نشان دهند و بر شما مدیریت کنند.اگر تحت نفوذ آنها باشید ، در واقع
دارید کاری را انجام می دهید که آنها می خواهند به جای اینکه دنبال علایق و
اهداف خودتان باشید.
تحت نفوذ و کنترل بودن احساس وحشتناکی است ،.
انسان در این شرایط احساس بی ارزشی و پوچی می کنند. شما انسان خاص و با
ارزشی هستید و مطمئن باشید خودتان به تنهایی می توانید در پی علایق تان
باشید. نیازی به مدیر و رهبری دیگری در زندگی شخصی تان ندارید.
دید مجنون دختری مست و ملنگ
در خیابان با جوانانی مشنگ
خوب دقت کرد در سیمای او
دید آن دختر بُود لیلای او
با دلی پردرد گفتا این چنین
حرف ها دارم بیا (پیشم بشین)
من شنیدم تازگی چت می کنی
با جوانی اهل تربت می کنی
نامه های عاشقانه می دهی
با ایمیل از ( توی) خانه می دهی
عصرها اطراف میدان ونک
می پلاسی با جوانان ونک
موی صاف خود مجعد می کنی
با رپی ها رفت و آمد می کنی
بینی خود را نمودی چون مویز
جای لطفاً نیز می گویی (پلیز)
خرمن مو را چرا آتش زدی؟
زیر ابرو را چرا آتش زدی؟
چشم قیس عامری روشن شده
دختری چون تو مثال زن شده
دامن چین چین گلدارت چه شد؟
صورت همچون گل ِ نارت چه شد؟
ابروی همچون هلالت هم پرید؟
آن دل صاف و زلالت هم پرید؟
قلب تو چون آینه شفاف بود
کی در آن یک ذرّه ( شین و کاف) بود
دیگر آن لیلای سابق نیستی
مثل سابق صاف و عاشق نیستی
قبلنا عشق تو صاف و ساده بود
مهر مجنون در دلت افتاده بود
تو مرا بهر خودم می خواستی
طعنه ها کی می زدی از کاستی؟
زهرماری هم که گویا خورده ای
آبروی هرچه دختر برده ای
رو به مجنون کرد لیلا گفت : هان
سورۀ یاسین درِ ِگوشم نخوان
تو چه داری تا شوم من چاکرت؟
مثل قبلن ها شوم اسپانسرت ؟
خانه داری ؟ نه ، اتول ؟ نه ، پس بمیر
یا برو دیوانه ای دیگر بگیر
ریش و پشم تو رسیده روی ناف
هستی از عقل و درایت هم معاف
آن طرف اما جوان و خوشگل است
بچه پولدار است گرچه که ول است
او سمندی زیر پا دارد ولی
تو به زحمت صاحب اسب شـَلی
خانه ات دشت و بیابان خداست
خانۀ او لااقل آن بالاهاست
با چنین اوضاع و احوالت یقین
خوشه ات یک می شود ، حالا ببین
او ولی با این همه پول و پله
خوشۀ سه می شود سویش یله
گرچه راحت هست از درک و شعور
پول می ریزد به پای من چه جور
عشق بی مایه فطیر است ای بشر
گرچه باشی همچو یک قرص قمر
عاشق بی پول می خواهم چکار
هی نگو عشقم ، عزیزم ، زهر مار
راست می گویند، تو دیوانه ای
با اصول عاشقی بیگانه ای
این همه اشعار می گویی که چه؟
دربیابان راه می پویی که چه؟
بازگرد امروز سوی کوه و دشت
دورۀ عشاق تاریخی گذشت
تازه شیرین هم سر ِ عقل آمده
قید فرهاد جـُلمبر! را زده
یا همین عذار شده شکل گوگوش
کرده از سرتا نوک پایش روتوش
با جوانان رپی دم خور شده
نان وامق کاملاً آجر شده
ویس هم داده به رامین این پیام
بین ما هرچه که بوده شد تمام
پس ببین مجنون شده دنیا عوض
راه تهرن را نکن هرروزه گز
اکس پارتی کرده ما را هوشیار
گرچه بعدش می شود آدم خمار
بیخیال من برو کشکت بساب
چون مرا هرگز نمی بینی به خواب
گفت با «جاوید» مجنون این چنین:
حال و روز لیلی ما را ببین
بشکند این « دست شور بی نمک»
کرده ما را دختر قرتی اَنک
حال که قرتی شده لیلای من
نیست دیگر عاشق و شیدای من
می روم من هم پی ( کیسی ) دگر
تا رود از کله ام عشقش به در
فکر کرده تحفه اش آورده است
یا که قیس عامری یک برده است
آی آقای نظامی شد تمام
قصۀ لیلی و مجنون ، والسلام
خط بزن شعری که در کردی زما
چون شده لیلای شعرت بی وفا
فکرش را بکنید؛ جایی که همه چیزش چوبی است؛ از میز و در و سطل زباله گرفته تا رستوران و کتابخانه و موزه و حتی مسجد. این که آدم در دهکده چوبی زندگی کند به خودی خود هیجانانگیز است...
اما این که بدانی چنین دهکدهای وجود دارد، آن هم در قرن بیستویکم که دنیای برج و بتون و آسمانخراش است و نه در کوههای آلپ و نه در کارتون «هایدی»، که در همین ایران خودمان و نزدیک شهر نیشابور، حکایت دیگری است؛ دهکدهای که همه چیز آن رنگ و بوی زندگی میدهد. مگر نه این که چوب نماد گرماست و روزی نفس میکشیده و زندگی در آن جریان داشته؟ پس جای تعجب نیست که به دهکده چوبین بروی و تاب دل کندن از آن را نداشته باشی...
دهکده چوبین در روستای محمد آباد آقازاده، از توابع شهر نیشابور قرار دارد و تمام بناهایش از چوب ساخته شده است. مسجد چوبی این مجموعه در دنیا بینظیر است، چرا که معماریاش به گونهای است که در برابر زلزله هشت ریشتری هم مقاومت میکند. مساحت این مسجد 200 مترمربع است و منارههایش هر کدام 13متر ارتفاع دارند. در کنار این مسجد وضوخانه چوبی ساخته شده است.
کتابخانه، رستوران، موزه و خانهها، بناهای دیگری هستند که در این دهکده ساخته شدهاند و وجود آنها در سالهای گذشته باعث جذب گردشگران به این منطقه زیبا شده است.
همه چیز مسجد چوبی از چوب است، و در ساخت آن بیش از 10 تن چوب به کار رفته. مقاومت در برابر زلزله و موریانه یکی از ویژگیهایی است که آن را در دنیا متمایز کرده است.
ادامه مطلب ...